سهشنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۹
[ زن چشاشو به آرومي باز ميکنه ]
- چرا همه جا تاريکه؟
+ چون شب شده عزيزم
- کي شب شد ، من چقدر خوابيدم؟
+ زياد عزيزم
- ما کجاييم؟
+ نميدونم
- نميدوني؟ چور ممکنه ندوني ، ما از کجا ميايم؟
+ منم مث توام عزيزم ، هيچي يادم نمياد.
- داري منو ميترسوني. چرا من هيچي يادم نمياد؟ ما داريم کجا ميريم؟
+ نميدونم ، همونطوري که توام يادت نمياد
- چرا وا نميستي؟ بايد از يکي بپرسيم. ، چرا هيچ ماشيني تو جاده نيست، من ميترسم
+ نميدونم عزيزم ، چشاتو ببند سعي کن بخوابي.
- چرا پاتو از رو گاز برنميداري؟ چرا من نميتونم بيرون و ببينم ، چرا بيرون اين قدر تاريکه؟
+ نميتونم عزيزم ، نميدونم ، حالا بخواب.
- تو رو خدا وقتي چشامو باز کردم يادت بياد ما کي هستيم ، از کجا اومديم و اين جاده به کجا ميره
+ هيچ وقت نميفهميم عزيزم ، ما گم شديم. بعضيا وقتي گم ميشن هيچ وقت پيدا نميشن
- ما گم شديم؟
+ ما مدت هاست گم شديم ، و تو بارهاست چشاتو باز ميکني و همين سوال ها رو ازم ميکني ، بعد ميخوابي ، باز بيدار ميشي و يادت نمياد که اينا رو پرسيدي و باز ميپرسي و باز ميپرسي ، بخواب عزيزم هيچي ، هيچ وقت درست نميشه
- ميشه دستمو يگيري؟ من ميترسم ، دفعه هاي قبلم ازت ميخواستم دستمو بگيري؟
- نه هميشه عزيزم ، فقط گاهي که خيلي به لبه هاي درک کردن نزديک ميشي. بخواب، فقط سعي کن بخوابي ، آروم بخواب
تنها اميد من اينه که تو با جواب همه ي سوال هامون بيدار شي
[زن با بي اعتمادي و ترس چشمانش را ميبندد و روي هم فشار ميدهد]
[Holy Killer - Lost Highway -2009]