جمعه، دی ۲۰، ۱۳۸۷

+ روزها

آنها برای ما عَرب های ملخ خور کثافت هستند

که اگر به مملکت ما تجاوز کنند مادرشان را به عزایشان مینشانیم

و نژادشان را پست و ذلیل میخوانیم

و بر فرهنگ نداشته شان با دیده ی تحقیر و تهوع مینگریم

+ و شب ها

آنها فرستادگانی میشوند مقدس و معصوم

از سرزمینی مقدس تر از سرای ما

و از غم شان بر سر و سینه میکوبیم

روزها از منشور عدالت چند هزار ساله میگوییم و شب ها منشور حقوقمان را در میان کوی و برزن سنگسار میکنیم.

روزها سنت هایمان را از لای تاریخ بشر با افتخار بیرون میکشیم و شب ها سنت هایشان را سنت خود میپنداریم.

روزها آنها را از مرزهایمتان میرانیم و شب ها آنها را حاکم روحمان میکنم.

روزها آنها را لجن میخوانیم و شب ها برادر صدایشان میکنیم.

روزها از برای دختران تنــهای سرزمین مان که آنها بــی رحمانه به نیش میکشند فریاد و فغان سر میدهیم و شب ها “سید” بودن را با خط بزرگ بر پیشاپیش اسم خود می انگاریم. گویی تاریخ فریاد آن دخترکان را در هزاران سال پیش نشنیده است…

اصالت روح و روان و جسم از این دیار رخت بر بسته ، اسب نر اصیلی که با ماده ای نا اصیل بخوابد فرزندشان هرگز اصیل نخواهد شد. تاریخ تنها گواه تاخت و تاز بی سرانجام این قوم دون بر تمام داشته های یک امپراطوری عظیم بوده و تنها او میداند که ما هویت مان را مدت ها پیش در جایی از تاریخ جا گذاشته ایم.

بگذارید تمام کورش ها و داریوش ها آرام زیر خاک بخوابند و بگذارید نام ایران را با عنوان امپراطوری آزاد و عظیم تنها در کتاب های تاریخ یاد کنند. و بگذارید اجداد آریایی یمان در قلب تاریخ بر جای جای این سرزمین آرام بخسبند.

به هر چه میپرستید سوگند ، اگر ذره ای از آن اصالت آریایی در روحتان باقی مانده نام این مرز و بوم را چیز دیگری بگذارید… تا ناممان و سرایمان در لای صفحات تاریخ پاک و روشن بماند. و بگذارید “ایران” چون دخترکی باکره در میانیه زمان ، پاک و معصوم جان دهد.

بیایید نام این سرزمین را همین امروز چیز دیگری بگذاریم…

13 comments:

ناشناس گفت...

سلام. مدت خیلی زیادی نیست که مدام به وب لاگتون سر می زنم . از این بابت خوشحالم.
کاش یه کم توضیح می دادید چه مساله ای شما رو به این شدت عصبانی کرده ؟
راستی ببخشید, بی اجازه لینکتون کردم

ناشناس گفت...

این رنج ( که تو می بری ) مشترک است بین خیلی از هموطنانت/ در دوران تاریخی مزخرفی قرار داریم / خیلی مزخرف.

ME گفت...

اتفاقا من دقیقا متوجه شدم چی ناراحتت کرده با نود درصدش موافقم بقیه شم وقت ندارم بگم چیه
+سینیور اشکالی نداره منم زیاد آدم مودبی نیستم تو وبلاگم هم ملاحظه ی خیلی ها رو می کنم که می دونم میان سر می زنن وگرنه خیلی جاها دلم می خواست راحتتر بنویسم.

ناشناس گفت...

ما که شب‌ها می‌خوابیم

ناشناس گفت...

منم که جوون بودم ، از این فکرا زیاد می‌کردم و از این حرفا زیاد می‌زدم . بزرگ می‌شی ، یادت می‌ره .

Fardark گفت...

به گند کشیدن و ج.نده کردن کار شب و روزشونه...ممنون از لینک از فیدای محبوب گودرمه حتا :)

ناشناس گفت...

احسنت بر شما

ناشناس گفت...

ما که شب و روز دستمون رو یه جاییمونه
لطفا این وبلاگ را هرچه سریعتر به روال قبلی خود بازگردانید.

ناشناس گفت...

پست اثر هنري، فوق العاده گروتسك بود
قلم رسايي داري

درویش گفت...

با این اوصاف ماها شب کار به حساب میایم؟

ناشناس گفت...

اسب تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرین همه بر گردن خر می بینم

ناشناس گفت...

خواستم عرض کنم هیچ نظری ندارم. بحث که جدی میشه مخم به گوز سوزی می افته!

ناشناس گفت...

ریدم تو اسلام

ارسال یک نظر