جمعه، تیر ۱۹، ۱۳۸۸
+ روز های شخمی : قسمت سوم - صداقت +
زن: مرد!
مرد: بله زن؟
زن: میخوام یه حقیقتی رو بهت بگم ، من یه ماه که حاملم !
مرد: خودت از پنجره میپری بیرون یا من بندازمت؟
زن: چرا اونوقت؟
مرد: واسه اینکه منم میخوام یه حقیقتی رو بگم!
زن: چه حقیقتی؟
مرد: من 4 سال پیش رفتم دکتر کلا سیستمم رو تعطیل کردم.
(در اینجا زن میرود و خود را بسیار مسالمت آمیز از پنجربه بیرون پرت میکند)