پنجشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۷

.

سه‌شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۷

من ، از همین جا به تمامی طرفداران جنبش فـــــمینیسم و همینطور طرفداران برابری حقوق مردان و زنان در ایران اعلام میکنم که اگر شما حاظر باشید وضعیت لنگ های خود را از حالت موازی به 90 درجه تغییر دهید در این مملکت 35 میلیون مرد آزاده و خدا جو و منصف نه تنها طرفدار و عضو فعال فمینیسم خواهند شد بلکه اگه لازم باشه لـــــــزبین هم میشوند.

یکشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۷

[واقعی] [دانشگاه]

+ : شوما 3 نفر که ته کلاس نشستید.

من : ما استاد؟

+ : بلی شوما 3 نفر ، جفتتون گمشید از کلاس بیرون.

شنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۷

قانون N+1 : اگه بعد از یک سال التماس ، بلاخره دوست دختر محترمتون راضی بشه با شما وارد حرکات ژانگولر بشه و بعشدم یک ماه صبر کنید تا بلاخره خانواده محترمتون برن سفر ، درست تو روز موعود یا دوست دخترتون پر.یود میشه یا مسافرت خانواده کنسل میشه یا هم آلـــت مبارک شما به خواب زمستانی فرو میره.

تو بهترن حالت هم وسط حرکات ژانگولر طرف رو به یه اسم اشتباهی صدا میزنید یا به اسم اشتباهی صداتون میزنن.

 

قانون N+2 : اگه پسر خوش تیــپ و خوشــگلی توی مهــمونی یا خیــابون به شما شماره تلفن بده شما حتما شمارشو اشتباه تو موبایلتون تایپ میکنید.

(برای پسر ها هم صداقه)

 

قانون N+3 :درست بعد از یه مکالمه فوق العاده عاطفی با دوست دخترتون و قطع کردن تماس ، SMS ی رو که واسه دوست دخترت سابقتون نوشتین و توش ذکر کردین چقدر دلتون براش تنگ شده رو با اسم طرف برای دوست دخترتون میفرستید و میرینید تو کل رابطه تون. (برای دخترها هم صادقه)

 

قانون N+4 : شیری رو که از یخچال بر میدارید بخورید و نمیدونید خرابه یا نه و تهش میگید گور باباش و میخورید ، مامانتون 5 دقیقه بعد تو خونه با صدای بلند اعلام میکنه که شیر تو یخچال خرابه و کسی ازش نخوره.

 

قانون N+5 : اگه تو مترو تو یه واگن رو یه صندلی تنها نشسته باشید و تا 15 تا صندلی سمت چپ و راستتــــــــــــون خالی باشه و تو اون لحظه از فرصت استفاده کنید و چس اتمی محبوس در شکمتون رو از ناحیه مـــــــذکور خارج کنید که حال خودتونم از بوش به هم بخوره  درست چند ثانیه بعد یه داف خدای شاسی بلند سوار ترن میشه و به شما با لبخند نگاه میکنه (یعنی بعد 60 سال یکی از شما خوشش اومده (!) ) و صاف میاد بغل دست شما میشینه و بعد دو ثانیه با فحش و دری وری میره 15 متر اون ور تر رو یه صندلی دیگه میشینه. (برای دختر ها هم میتونه صادق باشه)

 

قانون N+6 : اگه از آدمهایی هستید که همیشه موقعی که تو اتاقتون تنها هستید درب اتاق رو قفل میکنید درست روزی که جلوی PC به طور همزمان در حال دیدین فیلم های بی تربیتی و عمل خود ارـضـ ایی هستید باباتون واسه دادن خبر خرید ماشین نو واسه گل پسر یا دخترش سرزده وارد اتاقتون میشه ، چون شما فرموش کردید درب رو قفل کنید.

 

پ.ن. 1 : این قوانین رو اگه حال کردید بگید ادامه بدم یه 10-12 دیگه نوشتم (مرتیکه ی بیکار)

پ.ن. 2 : تو نظرات اگه حال کردید شمام بنویسید.

رفع ابهام : غیر از مورد 2 و 3 هیچ کدوم از موارد فوق رو به صورت حقیقی تجربه نکردم. گفتم یه موقع فکر نکنید دارم تجربه های شخصیم رو شــیر میکنم! D:

شنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۷

سبزاشون رو که میبینیم تخــم میکنیم.

آبیاشون رو که میبینیم به تخــممون حساب میکنیم.


اخطار : تخـــــــــــــــم کلمه ایست بسیار زشت و بی تربیتی. از تـکرار آن به مقدار زیاد در مکالمات پرهیز کنید و گرنه شنونده با لگد میزنه تو تخــمتون و تخمتــــون میــــــاد تو حلــقتون و کلا” اعصابتون تخــمی میشه و زنــدگی رو تخــماتیک میبینید.

جمعه، دی ۲۷، ۱۳۸۷

[یک برگه دست نوشت قدیمی پشت شیشه - موزه آثار ملی – سال 1487]

“فکر کنم اگه قیمتها همین جوری بالا بمونه باید یه دستگاه پول شمار بخرم“

+ در استند توضیحی زیر دست نوشته ی عتیقه فوق چنین نوشته شده:

قسمتی از دفتر خاطرات یک فاحــشه، ساکن پایتخت ، متعلق به ســـــال 1387 (دوره رونق اقتصادی با نفت بشکه ای 157 دلار ) در آن دوران همه در خوشی و نعمت زندگی میکردند.


دوشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۷

انگلیسیا میگن

از دو تا چیز اصلا” نمیشه گذشت:

یکی نون داغی که از تنور میاد بیرون

یکیم دختر نازیه که از حموم میاد بیرون

پ.ن 1 : حالا این ضرب المثل کلا” انگلیسی هست یا نه و اینکه چرا این قدر قافیش تو فارسی خوب در اومده واسه منم جالبه.

یکشنبه، دی ۲۲، ۱۳۸۷

[ از دفتر خاطرات آلــت ناصر الدین شاه قاجار]

+ شنبه - یازدهم ربیع الاول :

بر حرمسرا داخل شدیم. خداوندگار که چندی در سفر بود سخت بیقرار بود.

15 زن یک به یک بر تخت پادشاه وارد شدند. قصدمان این بود که به خاطر سلیقه شاه در انتخاب زنان ، وی را به جای همه بــگاییم. میسر نشد!

زنان یک به یک می آمدند ، با شکم های فربه، آن قدر که تشخیص بالا و پایین ممکن نبود. و برای جمــــاع ما را زحمت بسیار میشد. چند فحش بار پادشاه کردیم که از در رحمت نشنیده گرفت.

به پادشاه عرض کردیم برای اصلاح سبیل زنان حرامسرا در سفر بعدی به فرنگ مقداری تیغ بُران همراه آورد. موهای خود ما از موهای پر و پاچه اهل حرم کمتر است. پادشاه را خجالت بسیار شد.

+ دوشنبه - ششم جمادی الثانی :

از روسیه فرستاده ای آمده ، زنی بود بلند قامت و سپید چون شیر ، شُکر یزدان سیبل هم نداشت. پادشاه را فرمود که دو فقره از جزیره های بحر خزر را باید به ما ببخشی.

پادشاه چون مرا بدید که از شوق آن زن روسی نعره میزنم و دست از دل و جان شسته ام و پیوسته از حال میروم زن فرستاده را شب تا صبح گایـــیــد و قرارداد الحاق را به دست مبارک امضا نمود.

به وسعت آسمان و زمین سوگند که برای آن فــرج ، پادشاه جزیره که سهل است مادرش را هم میداد. خداوند ما را در شب های بعدی از زنان پادشاه مصون دارد.

+ سه شنبه بیست سوم دی القعده :

چون از جنگ با شورشیان قزوین باز گشتیم خداوندگار خسته بر اسیران وارد شد. بر حال ذارشان دل بسوخت و دستور داد گردنشان را نزنند و در عــــوض تک تکشان را در ک.و.ن گذارند. اسیران همه بر پادشاه سجده کردند و شکر نعمت به جا آوردند.

خداوندگار برای رفع خستگی جهاد 5 تن از اسیران جوان را که پشت لبشان سبز نشده بود شخصا” مورد عنایت واقع کرد. لذتی نا وصف بر پادشاه حاصل شد.

این روی پادشاه هرگز بر ما روشن نشده بود. خداوند به خیر کناد.

+ جمعه – بیست و پنجم شعبان :

خداوندگار امروز به شکار شد. برای زدنی آهویی یا خرگوشی . با ملازمان سوار بر اسبش میرفتیم که ناگه خرسی از میانه برون شد و خداوندگار از ترس شــاشــبند گردید.

طبیب آوردند، افاقه نکرد. دستور دادیم که بی بی خاتـــــــون که همسر مورد علاقه شاه است ناگه از میانه پرده عریــــــــان وارد سر سرا شود . وی چینین کرد و خداوندگار شاشش که هیچ ، آبش هم آمد و جوش و خروشی در کاخ حاصل شد .

گوسفندها برای سلامتی ما قربانی کردند.

+ : آقا من فکر کنم چین همین جوری پیش بره تا 10 سال دیگه ابر قدرت جهان میشه.

- : به جهنم ، با اون شو.مبولای کوچیکشون خدا هم بشن میخوان چه گهی بخورن؟ دیگه شو.مبول رو که نمیتونن کپی بزنن بزارن سر آلــت مبارک.

+ : راس میگی. دلم خنک شد.

شنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۷

این پست کاملا مردونه میباشد:

دوستان من اگه با دوست دخترتون تنها شدید و بعدش شروع کردید به شیطونی و بعشدم لباسی طرف رو در آوردید و دید که طرف شـــرت و سوتینـــش ست میکی موس هستش و یا از ست های رنگ و وارنگ شاد استفاده کرده اگه ذره ای وجدان دارید بند و بساططون رو داخل شلوار مبارک جمع کنید و لباساتون رو بپوشید و محل رو سریعا ترک کنید.

هرچند اگه خودتون آدم باشید حس جنــسیتون با دیدن صحنه های فوق به زیر صفر تقلیل پیدا خواهد کرد.

+ باشد که به واسطه وجدان شما در پرهیز از س..ک..س با کودکان (!) خداوند داف هایی با شورت و سوتین مشکی نصیب شما کند . آمین.

[ کلاس تجارت الکترونیک ] [واقعی]

استاد : از سایت های اصلی در زمینه خرید کتاب به صورت آنلاین میشه اشاره کرد به سایت…

من : آویـــزون … ببخشید آمازون .



جمعه، دی ۲۰، ۱۳۸۷

+ روزها

آنها برای ما عَرب های ملخ خور کثافت هستند

که اگر به مملکت ما تجاوز کنند مادرشان را به عزایشان مینشانیم

و نژادشان را پست و ذلیل میخوانیم

و بر فرهنگ نداشته شان با دیده ی تحقیر و تهوع مینگریم

+ و شب ها

آنها فرستادگانی میشوند مقدس و معصوم

از سرزمینی مقدس تر از سرای ما

و از غم شان بر سر و سینه میکوبیم

روزها از منشور عدالت چند هزار ساله میگوییم و شب ها منشور حقوقمان را در میان کوی و برزن سنگسار میکنیم.

روزها سنت هایمان را از لای تاریخ بشر با افتخار بیرون میکشیم و شب ها سنت هایشان را سنت خود میپنداریم.

روزها آنها را از مرزهایمتان میرانیم و شب ها آنها را حاکم روحمان میکنم.

روزها آنها را لجن میخوانیم و شب ها برادر صدایشان میکنیم.

روزها از برای دختران تنــهای سرزمین مان که آنها بــی رحمانه به نیش میکشند فریاد و فغان سر میدهیم و شب ها “سید” بودن را با خط بزرگ بر پیشاپیش اسم خود می انگاریم. گویی تاریخ فریاد آن دخترکان را در هزاران سال پیش نشنیده است…

اصالت روح و روان و جسم از این دیار رخت بر بسته ، اسب نر اصیلی که با ماده ای نا اصیل بخوابد فرزندشان هرگز اصیل نخواهد شد. تاریخ تنها گواه تاخت و تاز بی سرانجام این قوم دون بر تمام داشته های یک امپراطوری عظیم بوده و تنها او میداند که ما هویت مان را مدت ها پیش در جایی از تاریخ جا گذاشته ایم.

بگذارید تمام کورش ها و داریوش ها آرام زیر خاک بخوابند و بگذارید نام ایران را با عنوان امپراطوری آزاد و عظیم تنها در کتاب های تاریخ یاد کنند. و بگذارید اجداد آریایی یمان در قلب تاریخ بر جای جای این سرزمین آرام بخسبند.

به هر چه میپرستید سوگند ، اگر ذره ای از آن اصالت آریایی در روحتان باقی مانده نام این مرز و بوم را چیز دیگری بگذارید… تا ناممان و سرایمان در لای صفحات تاریخ پاک و روشن بماند. و بگذارید “ایران” چون دخترکی باکره در میانیه زمان ، پاک و معصوم جان دهد.

بیایید نام این سرزمین را همین امروز چیز دیگری بگذاریم…

چهارشنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۷

مستی و راســـــــــــتی


[ قابل توجه زوج های جوان و بی تجربه]

آب را گل نکنید.

آب را که گل کنید ، بچه تون رنگش قهوه ای در میاد ، بعدش نمیدونید جواب در و همسایه رو چی بدید.

حالا از ما گفتن بود.

Teacher : Who was The Creator of the Feminist Movement in early '60's?
Student : A bunch of Fat Old Slluts on their periiods.
Teacher : Right. Very Well , I Will Give You A+ .

P.S. : I Can`t Remember The Reference.

دوشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۷

میدونی پسرم ، ثانیه ها تو زندگی خیلی ارزش دارن ، خیلی.

آدم باید حواسش به تک تک ثانیه هاش باشه.اینو آویزه ی گوش ت کن.

مثلا خود من اگه یک ثانیه ، فقط یک ثانیه زودتر جنبیده بودم توی الدنگ به دنیا نمی اومدی.

اصلا گم شو از جلو چشم. پدر سوخته.

یعنی ریدی با این ریدنت.

[از نصیحت های پدری به فرزند 11 ماهه اش، در حال تعویض پوشک]